کتاب جدیدی خواندم از سیمین دانشور:انتخاب. مجموعه داستان است. شاید اگر 4 سال پیشتر بود می توانستم ادعا کنم که ماهی دو تا مجموعه داستان می خوانم.ولی خیلی وقت بود که یا کتابهای غیر داستان می خواندم یا رمان. ولی طعم این کتاب را خیلی دوست داشتم. حرف داشت حتی اگر موضوع همان چیزی بود که تو از اول می دانستی نوع نگارش و زاویه دید لذتی برای تک تک یاخته هایت به همراه داشت. به من چسبید. اولین داستانش را کنار موجهای خلیج فارس خواندم و حالا تمام شد. فعلا یک بار دیگر نمی خوانمش ولی حتما بعدا این کار را خواهم کرد. الان 100 صفحه از دختر پرتقالی یاستین گوردر را خوانده ام با 30 صفحه از مجموعه داستان دیروز زیبا بود از رولد دال. ولی ترجمه دختر پرتقالی را نمی پسندم. شاید هم هنوز موضوع کتاب درگیرم نکرده. کتابهای یاستین گوردر را برای این دوست دارم که آدم را درگیر می کند در اتفاق. راز فال ورق بیشتر از همه کتابهایش این طوری بود یا دنیای صوفی. تقریبا همه کتابهای ترجمه شده از او به فارسی را خوانده ام ولی هنوز از این آخری لذت نبرده ام.
البته مرد داستان فروش را نیمه کاره رها کردم. 60 صفحه هم نخوانده بودم که ادامه اش برایم غیر جذاب شد.
هنوز هم شعر جدیدی حفظ نکرده ام.اما یک چیز جالبی خواندم. مضمونش این بود که روز با کلمات روشن حرف می زند و عصر با کلمات مبهم.ولی شب حرف نمی زند. حکم می کند!
احتمالا موضوع انشای طنز شماره بعد پرانتز باز را می گذارم :چگونه از ایحاد آلودگی صوتی جلوگیری کنیم؟
شاید بروم و بقیه مجموعه داستانهای سیمین دانشور را هم از همان کتاب فروشی شهرک بگیرم.
| نوشته شده توسط مجنون در چهارشنبه 87/1/7 و ساعت 11:37 عصر |
دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()